اولین دیدار
امروز ساعت 10 صبح مامان سیما سوار هواپیما شد تا بیاد اهواز پیش من.
و درست در همون موقع بادوم زمینی ما تصمیم گرفت که سفرشو به زمین شروع کنه. حتی فرصت نداد بریم دنبال مامان و از فرودگاه بیاریمش.
من ساعت5 بعدازظهر آخرین روز تابستون شیرین ترین حسی رو که میشد ، تجربه کردم ." یه فرشته واقعی رو بغل کردم."
وقتی گذاشتنش تو بغلم احساس کردم هرگز هرگز همچین موجود زیبایی تو زندگیم ندیده بودم. بارها و بارها خدارو شکر کردم بخاطر اینکه بهم این لطف رو کرده که همچین موجود دوست داشتنی از این به بعد به زندگیم بتابه.
فرشته کوچولو . خیلی خیلی دوست دارم .
به دنیای ما خوش اومدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی